شاید تاریخ و ساعت مشخصی براش وجود نداشته باشه اما از یه جایی فهمیدم که چقدر همیشه دوست داشتم بدون این که دوست داشته بشم،چقدر همیشه بی‌دریغ محبت کردم بدون این که محبت ببینم. نه معلومه از کجا شروع شد و نه معلومه چرا اینجوریه! انقدر بدون انتظار برگشت محبت و دوست داشتن انجامش دادم و به طرف مقابل فکر نکردم که انگار هیچ‌وقت حواسم نبوده که این بی‌برگشت بودن و ببینم و لمسش کنم. 

ولی حالا و همین امشب مثل پتک تو سرم کوبیدمش که بابا بسه دیگه خستم کردی از بس احمقی، از بس نمیخوای باور کنی این وضعیت لعنتی رو. تو روی خودم گفتم عزیز جان شما از اونایی هستی که روی پیشونیت نوشته شده این اگه دوستون داشت دوسش نداشته باشیدا.

اگه دوشنبه 10تیر 1398 این که ط بهم گفت "فلانی اصلا آدم حسابت نمیکرد" و بهم برخورده بود و هم غرورم شکسته بود، هم دلم واسه این که بی‌رحمانه گفته بودش. الان میگم عزیزجان این دوستت فقط خواسته این واقعیت که شما توی بخت نگون‌بختت نوشته شده "از آن دوست‌نداشتی‌های عالم" رو بهت گوشزد کنه تا باورش کنی.

پ. ن: ‏سرم و قلبم و بغضم و غرورم، دلشون خواسته دلیل بتراشن برای درد و خودآزاری همزمان.

آسمونم بارونیه

اگه آهنگ بود "گرفتار" از فریدون فروغی

آغاز ترم جدید و احمقانه‌های جدید

چالش 2هفته گیاهخواری

شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور

  ,محبت ,دوست ,اگه ,ببینم ,بس ,این که ,از بس ,نوشته شده ,نه معلومه ,بدون این

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خدمات حمل و نقل ایرانکس یادگیری آنلاین، راز موفقیت در آموزش زبان انگلیسی سهند شیمی معرفی انواع دمنوش گیاهای و لاغری TimeKeeper کفسابی و نماشویی بست ساب باربری اطلس بار پاسارگاد، باربری متخصص رویای سفر برج خنک کننده گروه تشریفات خودرویی هما سفر ایرانیان در تبریز